سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت گفت: در ۱۵ سال گذشته بالغ بر ۱۲۰۰ میلیارد دلار درآمد ناشی از فروش نفت، گاز، فولاد و ... داشتیم که از این رقم اگر برای صادرات سرمایه گذاری میکردیم، امروز ۲۰۰ میلیارد صادرات داشتیم!
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ در بخش مقدماتی پرونده "دیپلماسی اقتصادی" به اهمیت صادرات به عنوان موتور محرک تولید بخصوص در شرایط تحریم و جنگ اقتصادی، مزایا و ظرفیتهای اقتصادی بالقوه کشور برای تعامل با سایر کشورها و همچنین اهمیت توسعه تجارت خارجی با کشورهای همسایه و اثر آن بر رشد و رونق تولید و اقتصاد ایران پرداختیم.
در ادامه پرونده به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال که چرا ایران تا کنون نتوانسته است از ظرفیت بازار کشورهای دوست و همسایه به خوبی استفاده کند سراغ سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران رفتیم. در دو بخش قبلی گفتگو با محم رضا مودودی به بخشی از مشکلات تولید و تامین کالاهای صادراتی یا به عبارت دیگر نیازهای کشورهای همسایه و چرایی ضعف ایران در تامین بازارهای مذکور اشاره شد. در ادامه سومین قسمت گفتگوبا محمدرضا مودودی؛ سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران با تاکید بر لزوم انجام اصلاحات جدی در زنجیرهی تولیدات صادراتی تقدیم میشود.
در عرایض قبلی به مشکلات زنجیرهی صادرات اشاره کردید، چه نهادی موظف است برای اصلاح آن برنامه ریزی کند؟ برای برونرایی که لازمهی درون زایی است چه باید کرد؟ ما قبلا در سازمان توسعه تجارت کشور به کشور اقلام وارداتی بالای صد میلیون دلاری را احصا کردیم. سپس گفتیم در کدام یک از اینها حرف برای گفتن یا به عبارت دیگر توان صادرات بالای ده میلیون دلار داریم و در کدام یک از اینها توان و قدرت صادرات نداریم. خب این اقلام را فرض کنید فهرست کردیم و درآوردیم این پتانسیلهای صادراتی کجا باید پیاده سازی شود؟ چه قدر این اختیار در سازمان توسعه تجارت هست که بتواند این راهبردها را پیاده سازی بکند و قطعی بکند؟ اگر واقعا میخواهیم راهبردهای کلان را برمدار برونگرایی که مطرح کردید و به درستی هم باید به آن فکر کرد و برمدار آن شکل گرفت یک جا باید مرجعیت و مرکزیت و نقطه کانونی باشد و تعیین کند در این بخشها باید سرمایه گذاری بشود. مثلا ما در حوزه صنعت غذا ۱۵ مگا پروژه را شناسایی کردیم که برای سرمایه گذاری ظرفیت خوبی دارد و هر کدام از این مگاپروژهها بین یک تا ۵ میلیارد دلار میتواند ارزش افزوده و ارزآوری برای کشور ایجاد کند. یعنی از ۱۵ پروژه به طور متوسط حتی بگوییم دو میلیارد دلار در ۵ سال آینده میتوانیم ۳۰ میلیارد دلار به سبد صادراتی اضافه کنیم. خب میدانید چند سال است که روی ۵۰ میلیارد دلار گیر کرده ایم! دلیلش این است که ظرفیت سازی نکردیم. همانطور که گفتم ۳۰ میلیارد دلار حداقل بود، چون بعضیها تا ۵ میلیارد دلار است و اگر برنامه ریزی کنیم میتواند پروژه ۵ میلیارد دلاری باشد و این ظرفیت و کشش وجود دارد و واقعا هم به نظر من اگر یک سرمایه گذاری هوشمندانه از همین مبالغ ارزی که در ۱۵ سال اخیر داشتیم انجام میدادیم میتوانستیم الان شاهد صادرات ۲۰۰ میلیارد دلاری باشیم.
در پانزده سال گذشته که اشاره کردید چه میزان درآمد ارزی از محل فروش منابع طبیعی داشته ایم؟ شما در ۱۵ سال اخیر شاید مثلا فرض کنید که میتوانم بگویم که بالغ بر هزار و ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد ناشی از فروش نفت گاز فولاد و صنایع صادرات غیرنفتی و کالا خدمات داشتید از این ۱۲۰۰ میلیارد دلار اگر ۲۰۰ میلیارد دلار را هدفمند برای پروژههای صادراتی سرمایه گذاری میکردید، چون معمولا تناظر یک به یک دارد امروز ۲۰۰ میلیارد دلار صادرات داشتید! اما ما این شهامت را نداشتیم و شاید میشود گفت هوشمندی نداشتیم که برویم منابع درآمدی خودمان را این جوری مدیریت بکنیم و بگوییم این مگا پروژهها به عنوان اصلیترین برنامههایی است که ما هدف قرار دادیم و این تبدیل میشد به یک مطالبه عمومی و یک عزم و اراده قاطع از طرف مقامات ارشد که بعد این اتفاق بیفتد. طبیعی است وقتی شما وارد چنین پروژهای میشوید که بخواهید به اقلام تنوع ببخشید و مگا پروژهها را تعریف کنید یعنی اینکه دارید در برابر واردات یک جبهه جدید خلق میکنید؛ وارداتی که در طول سالیان گذشته قدرتمند و بسیار ذی نفوذ شده است و بنابراین این مگا پروژهها به راحتی فلج میشوند یعنی رانت واردات میتواند به گونهای جلوی برنامههای توسعه شما سد ایجاد بکند که اساسا شما نتوانید اون بحث را به صورت جدی دنبال بکنید، اما ما برای این که این اثر خنثی بشود اصلا نیامدیم در حوزهای که ممکن است آسیب به واردات بزند برنامه ریزی کنیم.
زمانی که در سازمان توسعه تجارت بودید برای این مسائل چه فکری کردید؟ برای جایگزینی واردات و به دنبال آن توسعه صادرات دست کم در حد ارائه گزارش برنامهای در نظر گرفتید؟ ما در حوزه نیازهای منطقه که میتواند مستعد باشد برای تجارت فکر و تحقیق کردیم به عنوان مثال وقتی در مورد پالایشگاههای فکتو صحبت میکنیم میخواهیم جایگزین شکر بکنیم، شکری که به هر حال در کل منطقه میلیاردها دلار واردات صورت میگیرد و بنابراین، چون چنین پروژهای نداریم که بتواند ۴۰ درصد ارزانتر از شکر محصول تولید بکند و در عین حال این توانایی را داشته باشد که بتواند به سرعت این بازارها را مخصوصا در عرصه نوشیدنی کیک و کلوچه و بیسکویت همه را به خوبی پوشش بدهد برای اینکه قدرت رقابتی اینها را افزایش دهد چیزی نیست که بگویم با یک پالایشگاه غلات شکل میگیرد شما میتوانید ۳۰ پالایشگاه غلات در ۳۰ استان کشور بزنید که هر کدامشان فرض کنید دو سه هزار نیرو را جذب میکند یعنی ۳۰ تا دو هزار نفر ۶۰ هزار نفر را میتوانید شاغل کنید و در کنار این میتوانید میلیاردها دلار برای درآمد ارزی برنامه ریزی کنید و کشور را از وابستگی به واردات شکر هم نجات دهید. اما اول اینکه آیا میتوانیم در برابر رانت واردات شکر مقاومت کنیم؟ دو آیا چنین نگاهی داریم که واقعا ارزش افزوده را برای کشور در این بازه زمانی فرض کنید ۵ ساله برنامه ریزی کنیم؟ که ۵ سال بعد این اتفاق بیفتد؟ بیشتر بخوانید:
در چه زمینههای دیگری چنین ظرفیتی وجود دارد؟ در عرصه خاویار ما همین ظرفیت را داریم ما کشوری هستیم که برند ما خاویار است من یک واحد صنعتی را بازدید کردم دیدم ۵ هکتار را پرورش ماهی خاویاری زده است و این در سال اول بهره برداریش بین ۳۵۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار درآمد ارزی ایجاد میکند. خاویار چیزی است که هنوز در رده محصولات لاکچری قرار دارد و بسیاری از مردم میخواهند حتی برای یکبار امتحان کنند و بسیاری از مردم دنیا میخواهند خاویار ایرانی را تست کنند کسی که دانش فنی را داخل کشور آورده و در ساحل ایران این را تبدیل کرده به محصول قابل استحصال چرا ۵ هکتار؟ در کنار این ۵ هکتار زمینی ۲۰ هکتاری به اسب دوانی داده اند! خب چرا خاویار صد هکتار نیست؟ مگر ما دانش و علم و برندش را نداریم چرا نباید صد هکتار باشد چرا نباید ۱۰۰۰ هکتار باشد؟ چرا نباید تمام این خط ساحلی را به مرکزی تبدیل کنیم برای تولید خاویار و یک دفعه قیمت خاویار از عدد نجومی پایین بیاید و همه مردم که ۸ میلیارد جمعیت هستند بتوانند یک بار تست کنند، ولی حاضریم به مراکز تفریحی تبدیل کنیم. این سوال ماست ما میگوییم این را شناسایی و رصد کردیم و داریم بیان میکنیم، اما آیا این قدرت در اختیار سازمانی مثل توسعه تجارت است که تکلیف بکند؟ در صورتی که ما مکاتباتش را به همه میگوییم باید این ظرفیت را قدر بدانیم نعمتی است که خدا به ما داده است.
وقتی که مشتری و سود دارد چرا خود بخش خصوصی سرمایه گذاری نمیکند یا توسعه نمیدهد؟ بخش خصوصی که این دانش را دارد یک نفر است که در ۵ هکتار کار میکند هنر دولت باید این باشد که از آن فرد دهها نفر مشابه بسازد؛ مثلا من اگر استاندار آن شهر بودم با اختیارات ویژه استاندار میگفتم اعتبارات استان را به هیچ چیزی تخصیص ندهید بخش عمده را بیارید اینجا و به طرف میگفتم بابت دانشی که داری سهام ویژه به تو میدهم و این را به همه تسری بده. اینها الگوهای مدیریتی مبتنی بر امکانات است.
استان مازندران گفته بود سازمان چه کمکی نیاز دارد گفتم هیچ کاری نکنید همین یک کار را از ۵ هکتار ۵۰ هکتار بکنید بزرگترین خدمت را در طول تاریخ استان کردید. اگر روی ۱۰۰ و ۲۰۰ هکتار ببرید از شما تا ابد به نیکی یاد میکنند از این مگا پروژهها با دو هدف باید یاد کنیم یکیش این که توسعه اقتصادی میدهد باعث درآمد استان میشود باعث رونق اشتغال میشود وقتی این شرکتها بزرگ میشوند نقش شان از یک بنگاهی که برای خودش درآمد کسب میکند به سمت شرکت میرود که راهبردهای کلان توسعه اقتصادی کشور را رقم میزند، اگر ۷ هزار بنگاه اقتصادی بزرگ داریم که نیمی از اینها شرکتهای قوی هستند نزدیک ۴ هزار مثلا شرکت قوی داریم باید ایران را به ۴ هزار قسمت تقسیم کنیم و هر قسمت را به عنوان مسئولیت اجتماعی به اینها بسپاریم و بگوییم محدوده پیرامونی خودت را مثل خودت ببین، اگر روستای ضعیفی هست تقویت کن فضای بیکار را به رونق بیاور اگر محیطی که استفاده نمیشود باید به موقعیت تبدیل کنی از این ظرفیت استفاده نمیشود یعنی تبدیل کردن ایران به ایالتهای صنعتی صادراتی و این یک فرصت طلایی میشود برای بخش خصوصی که بگوید تصدی گری دولت که همیشه با بدبینی نسبت به من خودش انجام میداده را من انجام میدهم.
کاش مدیر حقوق نجومی بگیره ولی اینهمه ثروت سوزی نشه